Definición y significado de WET

wet (adj.)

پر باران, باراني, بارانی, مبهوت, مسحور, جادو شده, هوسباز, مسموم شده, خيس

wet (n.)

رطوبت, نم؛ رطوبت, نم

wet (v.)

نمناک کردن, خيس كردن

wet ()

بارندگی, باران

dripping wet (adj.)

به پوست رسوخ كردن, خيس, خيسٍ خيس, خیس, در اثر جوشاندن, کاملاً خیس

soaking wet (adj.)

به پوست رسوخ كردن, خيس, خيسٍ خيس, خیس, در اثر جوشاندن, کاملاً خیس

sopping wet (adj.)

به پوست رسوخ كردن, خيس, خيسٍ خيس, خیس, در اثر جوشاندن, کاملاً خیس

wet blanket (n.)

آيه ياس, خرمگس معركه

wet nurse (n.)

دايه, كردن, پرستار؛ دایه

wet-nurse (n.)

دايه, كردن, پرستار؛ دایه

wet-nurse (v.)

شير ترشح كردن, شير خوردن, شير دادن, شير دادن به نوزاد, شير مكيدن, شیر دادن

wet through (adj.)

به پوست رسوخ كردن, خيس, خيسٍ خيس, خیس, در اثر جوشاندن, ز.ع., نیمه مست, کاملاً خیس

wet with sweat (adj.)

خيس عرق

wringing wet (adj.)

به پوست رسوخ كردن, خيس, خيسٍ خيس, خیس, در اثر جوشاندن, کاملاً خیس