definición y significado de باز | sensagent.com


   Publicitad R▼


 » 
alemán árabe búlgaro checo chino coreano croata danés eslovaco esloveno español estonio farsi finlandés francés griego hebreo hindù húngaro indonesio inglés islandés italiano japonés letón lituano malgache neerlandés noruego polaco portugués rumano ruso serbio sueco tailandès turco vietnamita
alemán árabe búlgaro checo chino coreano croata danés eslovaco esloveno español estonio farsi finlandés francés griego hebreo hindù húngaro indonesio inglés islandés italiano japonés letón lituano malgache neerlandés noruego polaco portugués rumano ruso serbio sueco tailandès turco vietnamita

Definición y significado de باز

Sinónimos

   Publicidad ▼

Ver también

Frases

آدم همجنس باز • آکروبات باز • اتصال باز • از دست باز كردن • از سر باز کردن • از قرقره باز كردن • از قلاب باز كردن • از قلاده باز كردن • از هم باز شدن • از هم باز كردن • از هم باز کردن • از هم باز کردن؛ اوراق کردن • اسكى باز • اسكى باز روى اب • اسكي باز • اسكيت باز • اصلاح؛ باز سازی • انعکاسی؛ باز تابی • با آغوش باز • با دهان باز خیره شدن • با ديلم باز كردن • با فشار چیزی را باز کردن • با فعاليت و كوشش راه باز كردن • با چشم نيمه باز نگاه كردن • بادست باز • بادهان باز دم زدن • باز آفریددن • باز آمدن؛ رستاخیز کردن • باز آموزی کردن؛ هدایت کردن • باز اراستن • باز ارايش • باز انجام • باز تاباندن • باز جويى • باز خريدگر • باز خریدن • باز خوانی • باز خونی کردن؛ قرائت کردن • باز داشتن • باز در آشاميدن • باز دمیدن؛ برون دادن • باز رخداد • باز ساخت • باز ساختن • باز ساختن؛ مایع غلیظ شده را با افزودن آب به حال اول برگرداندند • باز سازی؛ تعمیر؛ احیا • باز سامانی؛ تجدید سازمان • باز شدن • باز شدن به سویی • باز كردن • باز كردن وريد • باز نواخت • باز نويسى • باز نویسی کردن؛ بازبینی کردن • باز نيرو بخشيدن • باز نگري • باز هم • باز همگذاردن • باز يافت • باز يافتنى • باز پخش کردن • باز پرداخت کردن؛ پس دادن • باز پرداخت؛ ارسال پول • باز پس گیری • باز پژواك • باز چينى • باز کردن • باز کردن در • باز کردن و درآوردن • باز کردن کتاب • باز کردن؛ جدا کردن • باز کردن؛ درآوردن • باز کردن؛ شکافتن • باز کن • باز گرداندن • باز گردانى • باز گشت • باز گشتن • باز گفتن • باز گو • باز گو كردن • باز گويى • باز گویی؛ شرح • باز یافت پذیر • باز یافتن • باز یافتن؛ باز ستاندن • باقی مانده؛ باز مانده • بطور کامل باز کردن • بند باز • بند باز يا اكروبات • بند كفش و غيره را باز كردن • بچه باز • تاق باز • تاق باز خوابى • تحقيق و باز جويى كردن • جا باز کردن؛ ریشه دواندن • جادوگر؛ شعبده باز • جدا شدنی؛ باز کردنی • حرف شخص دیگری را باز گو کردن • حقه باز • حلقه باز خوردى • حواله کردن؛ باز پردات کردن • خروس باز • خلق مجدد باز آفرینی؛ • خم کردن؛ باز و بسته کردن • خودداری کردن؛ باز داشتن • خيال باز • خيمه شب باز • در فضای باز • در هوای باز • دست و دل باز • دوباره باز داشت کردن • دوباره باز گرفتن؛ دوباره به دست آوردن • دکمه چیزی را باز کردن • راه باز كردن • زن باز • زيپ لباس را باز كردن • زیپ چیزی را باز کردن • سر و سينه باز • سياست درهاى باز • سگ باز یاب • سگك يا چفت و بست را باز كردن • شعبده باز • شكار باز • شل شدن؛ باز شدن • شل کردن؛ باز کردن • شمشير باز • شکستن؛ باز کردن غیر قانونی • طاس باز • طناب باز • عکس العمل؛ واکنش؛ باز تاب • فضاى باز • فضای باز؛ زمین بی حصار • قفل را باز كردن • قهرمان گاو باز سوار بر اسب • قوش باز • كليدى كه چندين قفل را باز كند • متعجب با دهان باز • متوقف کردن؛ باز داشتن • مدار باز • مرد همجنس باز • منطقه فروش باز کردن • منفرجه؛ باز • مهمانی در محیط باز که در آن کباب می دهند • مکار؛ حقه باز • ناگهان و با فشار باز شدن • ناگهان و کاملاً باز کردن • نيرنگ باز • نيم باز • نیمه باز • همجنس باز • پا باز • پنجره دل باز وخوش منظره • پيراهن يقه باز ورزشى • چتر باز • چرخش خارجى اسكى باز • چفت را باز كردن • کارهای داخل محیط باز • کاملا باز • کاملاً باز • گاو باز • گشاد باز • گلف باز • یخ چیزی را باز کردن

آب سیاه چشم زاویه باز • استاندارد باز • با گارد باز • باد بادک باز (ابهام زدایی) • بادبادك‌باز • بادبادک باز • بادبادک باز (فیلم) • بادبادک‌باز • بادبادک‌باز (ابهام‌زدایی) • بادبادک‌باز (فیلم) • بادبادک‌باز (کتاب) • باز (ابهام‌زدایی) • باز (شیمی) • باز (پرنده) • باز آلدرین • باز نوکلئوتیدی • بتمن باز می‌گردد • بت‌من باز می‌گردد • بنياد جامعه باز • بنیاد جامعه باز • بچه باز • ترس از مکانهای باز • ترس از مکان‌های باز • جامعه باز و دشمنان آن • حوضه باز • خودروی چرخ‌باز • خوشه ستاره‌ای باز • درس‌افزار باز ام‌آی‌تی • دستگاه خودکار شطرنج‌باز • دیوید کاپرفیلد (شعبده‌باز) • ريسمان باز • ريسمان باز (فيلم) • ریسمان باز • ریسمان باز (فیلم) • زبان باز (کتاب) • سیه‌باز • شطرنج‌باز ترک • شعبده‌باز (فیلم) • شیف باز • عبدالعزیز بن باز • فيلم ريسمان باز • فیلم ریسمان باز • قضیه نگاشت باز • ماشین خودکار شطرنج باز • متن‌باز • مجموعه‌های باز • محتوای باز • مدل مرجع اتصال داخلی سیستم‌های باز • مسلمانان همجنس باز • موسسه جامعه باز • نرم‌افزار آزاد و متن‌باز • نرم‌افزار متن‌باز • نرم‌افزارهای آزاد و متن‌باز • هراس از مکان‌های باز • پروژه منبع‌باز قرآنی ذکر • کاغذپران باز • کاغذپران‌باز • کاغذپران‌باز (فیلم) • کاغذپران‌باز (کتاب) • کد باز • کمر باز • گدی‌پران‌باز • گشایش باز • گشایش نیمه باز • گشایش نیمه‌باز • گوگل باز

   Publicidad ▼

Diccionario analógico

Wikipedia - ver también

 

todas las traducciones de باز


Contenido de sensagent

  • definiciones
  • sinónimos
  • antónimos
  • enciclopedia

 

7130 visitantes en línea

computado en 0,047s