Publicitad E▼
جلو (adj.)
جلو (n.)
Publicidad ▼
Ver también
جلو (adj.)
≠ بعدی؛ عقبی, خلفی, عقب, پشت, پشت؛ عقب
⇨ ايوان جلو و يا طرفين ساختمان • بادبان جلو كشتى • بادبان سه گوش جلو كشتى • باله جلو • بدون دندان جلو • بشكل مارپيچ جلو رفتن • بطرف جلو • به جلو • به جلو؛ به پیش • بهتر کار کردن؛ جلو زدن • تاب آوردن؛ جلو خود را گرفتن؛ ایستادگی کردن • تيغه جلو خيش • جلو آمدن • جلو افتادن • جلو امدنى • جلو امده • جلو امدگى • جلو انداختن • جلو تر بودن؛ برتر بودن • جلو دادن • جلو دار • جلو رفتن • جلو رونده • جلو زدن • جلو سر • جلو مغزى • جلو نيم تنه پنبه دار • جلو و عقب • جلو گردن • جلو گيرى • جلو گیری کردن از کاری • جلو؛ اول • جلو؛ پیشاپیش • حاکی از پیشروی یا ادامه؛ جلو • خود جلو انداز • داراى ساختمان جلو امده • در جلو يا بالاي چيزي بودن • در جلو؛ در مقابل • در دويدن جلو افتادن • در مانور جلو افتادن • در مسابقه جلو افتادن از • دست مالیدن و جلو رفتن • دگل جلو و پايين كشتى • سايبان يا چادر جلو مغازه • سربه جلو • سينه جلو دادن • شيشه جلو اتومبيل • صندلى هاى رديف جلو تماشاخانه • عضو جلو • قسمت جلو • قسمت جلو باد كشتى • كشتى داراى بادبان جلو و عقب • مربوط به قسمت جلو • واقع در جلو استخوان پيشانى • پاى جلو • پاى جلو حيوان • پاچه جلو • پای جلو • پس و پیش؛ عقب و جلو • پیش؛ جلو • چراغ جلو • چراغ نور پايين جلو اتومبيل • یکی جلو بودن از کسی
⇨ جهش بزرگ به جلو • سهیلا جلو دار زاده • قره جلو • قرهجلو (روستا) • محدوديتها را به جلو ران • محدودیت ها را به جلو ران • محدودیتها را به جلو ران • یک گام بزرگ به جلو
Publicidad ▼
Contenido de sensagent
computado en 0,031s