Publicitad E▼
درخشان (adj.)
براق, برق زننده, تابان, تابناك, تابناک, خیره کننده, دارای نور زننده, درخشنده, درخشنده ؛ براق, دریده, روشن وشفاف, روشنی بخش, شب تاب, صاف, فروزان, مشتعل, نورانی, پر زرق وبرق, پر فروغ, کور کننده
Publicidad ▼
Ver también
درخشان (adj.)
⇨ انبوهی از چیزهای درخشان • بطور درخشان • به طور درخشان • تابناک؛ درخشان • درخشان و زودگذر • درخشان کردن؛ روشن تر کردن • درخشان؛ خوشبینانه • درخشان؛ روشن • درخشان؛ پر شکوه • مسرورانه؛ با رنگ های درخشان
⇨ حسین درخشان • حمید درخشان • سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان • غول درخشان • فهرست درخشانترین ستارهها • فهرست ستارگان درخشان • متغیر آبی درخشان • متغیرهای آبی درخشان • متغیّر های آبی درخشان • مجتمع آموزشی شهید قدوسی (استعدادهای درخشان)
Publicidad ▼
درخشان (adj.)
bright (en)[Similaire]
درخشان (adj.)
luminescence (en)[Rel.App.]
نورانی؛ روشن[Similaire]
درخشان (adj.)
درخشان (adj.)
qui s'arrête et reprend par intervalle (fr)[Classe]
qualificatif d'un appareil d'éclairage (fr)[DomaineDescription]
سو سو زدن[Qui~]
درخشان (adj.)
bright (en)[Similaire]
Contenido de sensagent
computado en 0,031s