Publicitad E▼
دشوار (adj.)
آزار دهنده؛ بسیار بد, باريك, بد, بد؛ مزخرف, بد قلق, بد قلق؛ بهانه گیر, بسیار بد, بسیار بد؛ افتضاح, ترسناک, تنگ, جاذب, خدعه آمیز, خیلی؛ بسیار, در تنگنا, در مضيقه, دشوار؛ سخت, دشوار؛ طاقت فرسا, زشت, زیاد, سخت, سخت؛ طاقت فرسا, سخت گیر, صعب, فاحش؛ خیلی بد, مشکل, ناگوار, نگران کننده, وحشتناك, وحشتناک, پرالتهاب, پر زحمت
Publicidad ▼
Ver también
دشوار (adj.)
↘ به سختی, دشواری؛ سختی ↗ ارنگ, اضطراب, تشویش, نگران, نگرانی, نگرانی؛ دلواپسی, پریشان؛ سراسیمه ≠ قابل کنترل کردن
⇨ بسيار دشوار • دشوار؛ سخت • دشوار؛ طاقت فرسا • دشوار؛ نامعین • سخت؛ دشوار • فرهنگ لغات دشوار • مسئله دشوار • مسافرت دشوار؛ راه پیمایی دشوار • وضع دشوار • کار دشوار
Publicidad ▼
دشوار (adj.)
تنگ, درازوباریک[Similaire]
دشوار (adj.)
بد قلق؛ بهانه گیر, دشوار, دشوار؛ سخت, صعب[Similaire]
دشوار (adj.)
پر زحمت[Similaire]
دشوار (adj.)
دشوار (adj.)
désagréable (personne) (fr)[Classe]
دشوار; دشوار؛ سخت; بد قلق؛ بهانه گیر; ثقيل[ClasseHyper.]
مبرم; سخت گير; خواهان; سخت; مصر; طالب; خواستار; سخت؛ پرزحمت; طاقت فرسا؛ سخت[Classe]
difficile (pour une difficulté de l'esprit) (fr)[ClasseHyper.]
qualificatif d'un travail (fr)[DomaineDescription]
qualif d'une opposition, d'un adversaire difficile (fr)[DomaineDescription]
quality (en)[Domaine]
SubjectiveAssessmentAttribute (en)[Domaine]
hardness, ruggedness (en) - hard (en) - دشواری؛ سختی[Dérivé]
مرکب؛ پیچیده, پیچیده؛ بغرنج[Analogie]
easy (en)[Ant.]
دشوار (adj.)
بد قلق؛ بهانه گیر, دشوار, دشوار؛ سخت, صعب[Similaire]
دشوار (adj.)
affreux (fr)[Classe]
répugnant par l'aspect (fr)[Classe]
qui est vil, moralement bas (fr)[Classe]
qui inspire le mépris, est sans dignité (fr)[Classe]
(وحشت; عامل ترس; هراس؛ دلهره; نگرانی; هراس; هراس همگاني), (ترساندن; رم دادن; بوحشت انداختن; از جا پراندن; ترسيدن)[termes liés]
بد[Similaire]
دشوار (adj.)
compliqué (fr)[Classe]
qui manque de clarté, de netteté (fr)[Classe]
subtil à l'excès (fr)[Classe]
affecté (pour le style) (fr)[DomainJugement]
quality (en)[Domaine]
SubjectiveAssessmentAttribute (en)[Domaine]
مرکب؛ پیچیده, پیچیده؛ بغرنج[Similaire]
دشوار (adj.)
ارنگ, اضطراب, تشویش, نگرانی, نگرانی؛ دلواپسی[QuiCAuse]
نگران, پریشان؛ سراسیمه[QuiRend]
Contenido de sensagent
computado en 0,031s