Publicitad D▼
⇨ definición de سرد (Wikipedia)
Publicidad ▼
سرد (adj.)
بسیار سرد, بسیار سرد؛ منجمد, بي احساس, تند و سرد, خشن, خنك, خنک, سخت و ناگوار, سرد و سوزدار, سوزدار؛ شدید, منزوى, ناحیه قطب شمال و جنوب, یخزده
Ver también
سرد (n.)
↗ زمستان, زمستانی, فصل زمستان
سرد (adj.)
Publicidad ▼
⇨ با لحن سرد • بسيار سرد • بسیار سرد • بسیار سرد شدن • بسیار سرد؛ منجمد • بطور بسیار سرد • تند و سرد • جنگ سرد • در یخچال نگه داشتن؛ در جای سرد نگه داشتن • ساکت؛ سرد • سرد خانه اشپز خانه • سرد و بى محبت • سرد و بی احساس • سرد و بی روح • سرد و بی عاطفه • سرد و تر • سرد و سوزدار • سرد ومرطوب • سرد؛ غیر صمیمانه • سرد؛ نچسب • شدید؛ بسیار گرم یا سرد • عرق سرد • غریبه مانند؛ سرد • فوق العاده سرد • كاملا سرد و بسته شده • نگهداری در یخچال؛ سرد سازی • گوشت سرد با پنير يخ زده
⇨ ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد • جنگ سرد • خاطره روزگار سرد • راکتور پیشرفته گاز سرد • رسانه سرد • سالشمار جنگ سرد • سندرم آگلوتينين سرد • سندرم آگلوتینین سرد • فراغول سرد • قلعه سرد • مسیر سرد خون • نشانگان آگلوتینین سرد • کوهستان سرد
سرد
meteorology (en)[Domaine]
Freezing (en)[Domaine]
سرد
زمستان, زمستانی, شتاء, فصل زمستان[Propriété~]
سرد (adj.)
سرد (adj.)
atteint d'une maladie (personne) (fr)[Classe...]
qui a très froid (personne) (fr)[Classe]
refroidissement (affection) (fr)[termes liés]
frigorifier, transir (fr)[QuiSubit~]
سرد (adj.)
سرد (adj.)
qui est intense, présent en nombre, en quantité... (fr)[Classe]
froid (fr)[Classe]
dur, difficile à supporter, à subir (fr)[Classe]
qualificatif du froid intense (fr)[DomaineDescription]
pénétrer (fr) - saisir (fr) - piquer (fr) - piquer (fr) - cingler, siffler (fr)[Qui~]
سرد[Similaire]
Wikipedia
Contenido de sensagent
computado en 0,047s