Publicitad R▼
Publicidad ▼
Ver también
عیب (n.)
↘ آدم دچار انحراف جنسی, تباه؛ فاسد شده, لك انداختن, لک کردن؛ لکه دار کردن, مالیدن
⇨ آلایش ؛ عیب • بی تقصیر؛ بی عیب • بی عیب • بی عیب و نقص • عیب جویی کردن؛ نکوهش کردن • عیب رار • عیب پسدا کردن؛ معیوب شدن • عیب؛ نارسایی • لک؛ عیب
Publicidad ▼
عیب
عیب
فراروی[Hyper.]
evil, vicious (en)[Dérivé]
عیب
factotum (en)[Domaine]
Seeing (en)[Domaine]
عیب
علت; كاستى; كمبود; قصور; نكته ضعف[ClasseHyper.]
factotum (en)[Domaine]
SubjectiveAssessmentAttribute (en)[Domaine]
Contenido de sensagent
computado en 0,047s