Publicitad D▼
مانده (adj.)
بوی ناگرفته, بیات, مبتذل, کهنه
مانده (n.)
اثار, باقیمانده, باقی مانده, بقیه, زوائد, قواره, چیز باقیمانده
Publicidad ▼
⇨ ادم عقب مانده • ادم عقب مانده و كهنه پرست • اسب عقب مانده • اضافه؛ باقی مانده • باقى مانده • باقی مانده از گذشته • باقی مانده پول • باقی مانده؛ باز مانده • باقی مانده؛ بقیه • باقی مانده؛ تفاله ای • باقی مانده؛ زیاد آمده • بقایا؛ آثار به جا مانده • بقیه؛ پس مانده • ته مانده • ته مانده غذا • دور از؛ خیلی مانده تا • عقب مانده • عقب مانده؛ پیشرفت نکرده • علف تازه مانده • مانده به • يكى به اخر مانده • پس مانده
⇨ اشعار پارسی بجا مانده از دورهٔ ساسانیان • باقیمانده • دو قدم مانده به صبح • فهرست باقیماندههای ابرنواخترها • قضیه مانده • مانده (آنالیز مختلط) • نیکی ناتماممانده • پای آبمانده
مانده
number (en)[Hyper.]
مانده
chose en étoffe (fr)[ClasseParExt.]
reste de qqch qui a été coupé (fr)[Classe]
factotum (en)[Domaine]
Fabric (en)[Domaine]
مانده (adj.)
devenu ou rendu ferme, durci (aliment) (fr)[Classe]
qualificatif de l'aspect, l'état du pain (fr)[DomaineDescription]
fresh (en)[Ant.]
staleness (en)[Dérivé]
Publicidad ▼
Contenido de sensagent
computado en 0,047s