definición y significado de مانند | sensagent.com


   Publicitad D▼


 » 
alemán árabe búlgaro checo chino coreano croata danés eslovaco esloveno español estonio farsi finlandés francés griego hebreo hindù húngaro indonesio inglés islandés italiano japonés letón lituano malgache neerlandés noruego polaco portugués rumano ruso serbio sueco tailandès turco vietnamita
alemán árabe búlgaro checo chino coreano croata danés eslovaco esloveno español estonio farsi finlandés francés griego hebreo hindù húngaro indonesio inglés islandés italiano japonés letón lituano malgache neerlandés noruego polaco portugués rumano ruso serbio sueco tailandès turco vietnamita

Definición y significado de مانند

Sinónimos

   Publicidad ▼

Ver también

مانند (adv.)

مساوی

Frases

آتش مانند • ابراه مانند • استخوان مانند • اسكنه مانند • الت تنقيه قنات و مانند ان • الماس مانند • با صدای خر خر مانند گفتن • با طعم میوه؛ میوه مانند • بشقاب مانند • بطور لقوه مانند؛ بریده بریده • بى مانند • بيد مانند • تاج مانند • تار؛ ریسمان مانند • تاقچه مانند • تختخواب پارچه ای؛ تخت ننو مانند • تركه مانند • تركيبى مانند فلز برنج • توله سگ مانند • جاى دوزح مانند و وحشتناك • جعبه مانند • جغد مانند • جن مانند؛ کوچولو موچولو • حلقه مانند • خامه مانند • خامه مانند کردن • خرس مانند • خز مانند • خزه مانند • خواب مانند • خوك مانند • خون مانند • خوک مانند • داراى اشعهء ستاره مانند • داراى خالهاى جرب مانند • داراى دندانه اره مانند • داراى دندانه هاى اره مانند • دانه دار؛ دانه مانند • دست انداز مانند • دلتا مانند • دود مانند • دوك مانند • دولتمرد مانند • دير مانند • دژ مانند • روباه مانند • روح مانند • رگتار مانند • زبان مانند • زردك مانند • زن مانند • زن مانند ی • زنگ مانند • ساختمان بزرگ مانند كليسا • ساختمان فلس مانند • ساقه هاى زير زمينى ريشه مانند • ساقه پياز مانند گياه • سبد مانند • سبک وتوری مانند • ستاره مانند • سركه مانند • سگی؛ سگ مانند • شاخ مانند • شاخه مانند • شبح مانند • شراب مانند • شربت مانند • شيشه رشته مانند • شيشه مانند • صداى جغد و مانند آن • صفحه مانند • طفل مانند • علف مانند • غار مانند • غریبه مانند؛ سرد • غليظ وشيره مانند • فرج مانند • فرشته مانند • فرشته مانند؛ معصوم • فسيل مانند • قارچ مانند • قایق خانه مانند • قرص مانند • قلاب مانند • قیر مانند؛ قیر اندود • كلاغ مانند • كلاه كاسه مانند • كليه مانند • كودك مانند • كيسه مانند • كيف مانند • لاستیک مانند • لاشه مانند • لوله مانند • ماده تزئینی خامه مانند برای روی شیرینی • مانند آبشار سرازیر شدن • مانند ابجو • مانند ابرهاى متراكم • مانند اسم، صفت، ضمير و غيره • مانند امفيبل • مانند اميب • مانند ان • مانند برف سفيد • مانند بودن • مانند تفنگ و باطرى • مانند خاك رس • مانند خانه خود ادم • مانند دال • مانند روغن بر روى اب • مانند زاويه تماس • مانند سر • مانند سگ يا گرگ • مانند شیر غریدن و راه رفتن • مانند كارگاه قالى بافى • مانند كردن • مانند لرد رفتار كردن • مانند ورزشكار • مانند ويتامين • مانند چرم • مانند کرم حرکت کردن • مانند گربه • مانند گلچين • مانند؛ شبیه • مانند؛ همچون • مخروط مانند؛ مخروط سان • مروارید مانند • مستطیل مانند • منشور مانند • موج مانند • موش مانند • ميخ مانند • ميمون مانند • ميوه الو مانند • ناى مانند • نخ مانند • نرم و پر مانند • نشان های پادشاهی مانند تاج و تخت • نقطه مانند • نوعى شيرينى خمير مانند • نوعی نوشیدنی مانند پپسی • نيزه مانند • نيشتر مانند • هر دانۀ لوبیا مانند • هر چیز انگشت مانند • هر چیز باله مانند • هر چیز تگرگ مانند • هر چیز خامه ای یا خامه مانند • هر چیز خمیر مانند • هر چیز دست مانند؛ دسته • هر چیز دم مانند • هر چیز سبد مانند • هر چیز ستون مانند • هر چیز طبل مانند • هر چیز قوس مانند • هر چیز نعل مانند • هر چیز پیشبند مانند • هر چیز چشم مانند • هر چیز چکش مانند • هر چیز کیسه مانند • هر چیز گرد مانند • هر گروهی که بتواند مانند یک فرد عمل کند • هر یک از مجاری لوله مانند بدن • هشت مانند؛ هشتی • ورقه مانند • ياس مانند • يونجه و مانند ان • پاسخ به دعا مانند آمین • پستان مانند • پشم مانند؛ پشمین • پوشش چتر مانند • پير مانند • چال و چوله ی آبله مانند • چربى مانند • چرم مانند • چوب مانند • چوب چکش مانند • ژله مانند كردن • کابوس مانند؛ ترسناک • کاغذ مانند • کف مانند • گاو مانند • گربه مانند • گرد مانند • گل مانند • گوى مانند • گويچه مانند • گياه بوريا مانند • گياه مانند • گچ مانند؛ گچی • یخ مانند؛ یخرودی

   Publicidad ▼

Diccionario analógico

 

todas las traducciones de مانند


Contenido de sensagent

  • definiciones
  • sinónimos
  • antónimos
  • enciclopedia

 

5298 visitantes en línea

computado en 0,062s