Publicitad R▼
محکم (adj.)
بادوام, بى نقص, تنومند, خوش بنيه, زرد رنگ؛ چرمی, سالم, قوي, مقاوم, نيرومند, نگهدارنده؛ ضبط کننده
Publicidad ▼
Ver también
محکم (adj.)
⇨ با بست یا گیره محکم کردن • با تسمه یا نوار محکم کردن • بطور محکم یا قاطع • تند و محکم زدن • ضربه محکم؛ درایو • عزم راسخ؛ ارادۀ محکم • قاپ زدن؛ محکم گرفتن • محکم زدن؛ کوفتن • محکم نگهداشتن • محکم کردن • محکم کردن؛ خشن کردن • محکم گرفتن • پارچه کتانی محکم • گیره زدن؛ با میخ محکم کردن
Publicidad ▼
محکم (adj.)
بخاطر آوردن, به یاد آوردن, به یاد آوردن؛ به خاطر آوردن, در بحر تفكر غوطهور شدن, دوباره جمع كردن, مستغرق شدن در, یاد کردن - memorise, remember, retain (en) - حفظ کردن - استقامت, اصرار, ثبات قدم, سختى, سر سختى, سرسختی, سرسختی؛ لجاجت, سفتى, لجبازی, مداومت, پافشاری, پشتکار, چسبندگى - ابقا, نیروی حفظ - retentively (en)[Dérivé]
محکم (adj.)
en bonne santé (fr)[Classe]
fort physiquement (individu) (fr)[Classe]
puissant, énergique, en pleine santé (fr)[Classe]
qui a beaucoup de vigueur (fr)[ClasseHyper.]
نیرومند؛ قوی[Similaire]
محکم (adj.)
مفید[Similaire]
Contenido de sensagent
computado en 0,032s